۳۱ تیر ۱۳۹۴

«سینما و ادبیاتِ» چهل‌وهفتم


در مقدمه‌یِ پرونده‌یِ فیلم‌ها و احساس‌هایِ شماره‌یِ اخیرِ سینما و ادبیات چنین آمده است:
سعیده طاهری و بابک کریمی: همان‌طور که در شماره‌ی پیشین وعده داده بودیم، باز هم به سینمایِ «مکتبِ برلین» پرداخته‌ایم، و این‌بار بر سینمای دو فیلم‌سازِ زنِ این جریان سینمایی، آنگلا شانِلِک و مارن اده، تمرکز کرده‌ایم؛ البته نخستین مطلب پرونده، به قلم پی‌یر گرَس، به کلیتِ «مکتبِ برلین» می‌پردازد.
هم‌زمان شدنِ چاپِ پرونده‌یِ قبلیِ فیلم‌ها و احساس‌ها با اکرانِ فیلم‌هایِ کلیدیِ «مکتبِ برلین» در سینماتکِ موزه‌یِ هنرهایِ معاصرِ تهران، و برگزاری دو نشست در موردِ سینمایِ «مکتبِ برلین» در دو مکان مختلف و برای دو طیف متفاوت از مخاطبان، مسیری تازه را نوید می‌دهد و آینده‌ای امیدبخش را.
این پرونده دربر دارنده‌یِ مطالبِ زیر است:
1- گل‌های آلمان، پی‌یر گرَس، ترجمه‌ی محمدرضا شیخی
2- نقدِ سعیده طاهری و بابک کریمی بر بعدازظهرِ آنگلا شانِلِک
3- نقدِ اندرو تریسی بر مارسیِ آنگلا شانِلِک، ترجمه‌ی آیین فروتن
4- نقدِ استفن دُلُرم بر هر کسِ دیگرِ مارن اده، ترجمه‌ی محمدرضا شیخی
5- مصاحبه‌ی مارک پرانسن با مارن اده، ترجمه‌ی علی کرباسی

اجازه بدهید کمی بیش‌تر در مورد آن‌چه که در مقدمه‌ی مجله آمده، به بحث بنشینیم. جمعی‌دیدنِ تعدادی از فیلم‌هایِ سینمایِ منتسب به «مکتب برلین» در اولین فصلِ سینماتکِ تازه احیاء‌شده‌ی موزه، و بحث‌ها و نقدهایی که در خلال آن‌ها انجام و نوشته شد، تجربه‌ی یکه‌ای را رقم زد. در طی این اکران‌ها جلسه‌ای در ایگرگ آرت استودیو با نمایشِ پنجره‌ها دوشنبه می‌آیند، درباره‌یِ سینمایِ «مکتبِ برلین» و مشخصاً اولریش کوهلر، برگزار شد. جلسه‌ی نقد و بررسی دیگری نیز در آخرین برنامه‌یِ نمایشِ آثار برلینی‌ها در سینماتک موزه تدارک دیده شد. این برنامه‌ها به موازاتِ پرونده‌یِ اولِ سینمایِ «مکتبِ برلین» در سینما و ادبیات، مددرسان بسط و ادامه‌ی پروژه‌یِ تحلیلیِ مدِ نظرمان پیرامونِ سینمایِ برلینی‌ها بود؛ پرونده‌ی دوم نیز که همین روزها چاپ شده است (لازم است به شماره‌ی یازدهم فصل‌نامه‌ی فیلمخانه نیز اشاره شود که در آن هم به سینمایِ نوینِ آلمان پرداخته شده و هم به سینمایِ «مکتبِ برلین»).
امید ما است که چنین برنامه‌هایی، در ابعادی هرچه گسترده‌تر، ادامه پیدا کند؛ شاید که به موجب آن جانی - هر چند اندک - در فضای سینمایی و نقادیِ کم‌رمقِ این سال‌ها دمیده شود؛ آن‌هم به همتِ نسلِ جدید و حرف‌های جدیدش.

هیچ نظری موجود نیست: